نویسنده: سید اکبر موسوی تنیانی (1)

 

درآمد

امامیه و زیدیه ، دو گروه اثرگذار شیعی، هماره در تاریخ اسلام مطرح بوده‌اند. نقش آفرینیِ سیاسی و فکری این دو نحله در پاره‌ای از زمان‌ها بارز و انکارناپذیر است. از این رو، ضروری است روابط این دو فرقه با همدیگر تحلیل شود تا با واکاوی مناسبات آن‌ها، ضمن بررسی برهه‌ای از تاریخ فکر امامیه، به نقاط هم‌گرایی و واگرایی آن‌ها در آموزه‌های کلامی دست یابیم. مقاله‌ی پیش رو، در پی پاسخ به این پرسش است که «این دو فرقه‌ی مهم شیعه، در محدوده‌ی زمانی پس از آغاز غیبت صغرا تا افول آل بویه، در چه عرصه‌هایی و چه نوع تعاملی با یکدیگر داشته‌اند؟» این بازه‌ی زمانی، نقطه‌ی عطفی در تاریخ هر دو گروه به شمار می‌رود؛ چرا که امامیه در این عصر با رویداد غیبت وارد مرحله‌ی جدیدی شد و در اواخر قرن چهارم به اوج تاریخ فکری خویش رسید. از سوی دیگر، زیدیان پس از مدت‌ها جنگ و گریز، در این دوره قدرت سیاسی یافتند، و در پی آن با بهره‌گیری از تعالیم برخی گروه‌های عقل‌گرا مانند معتزله، بیش از پیش در صدد تقویت پایه‌های فکری و عقیدتی خویش برآمدند. نقطه‌ی پایانی این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که با افول قدرت سیاسی آل بویه در سال 447 قمری، به نوعی سیرِ رو به رشد تشیع، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ علمی و فرهنگی، به محاق رفت. به نظر می‌رسد در این عصر (آستانه‌ی غیبت صغرا تا افول امامیه) مناسبات دو فرقه‌ی مهم شیعه، به دلیل پاره‌ای از اشتراکات افزایش یافته و میان آن‌ها در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعاملات خوبی برقرار شده است؛ در عین حال، به سبب اختلاف در برخی از اصول مذهبی، در پیِ تمایز فرقه‌ای خویش نیز بوده‌اند.
 
برای پاسخ به پرسش و اثبات این فرضیه، روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امامیه و زیدیه را در این بازه‌ی زمانی بررسی می‌کنیم:

1. تعامل اجتماعی و سیاسی

امامیه و زیدیه در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی با همدیگر در ارتباط بودند. «پیوند خانوادگی» یکی از عرصه‌هایی است که درهم تنیدگیِ اجتماعی این دو مذهب را به خوبی نشان می‌دهد.

یک. پیوندهای خانوادگی

شماری از خاندان‌های سرشناسِ- غالباً علوی تبارِ- این دو فرقه با داشتن روابط نَسَبی و سببی، ارتباطِ خانوادگی تنگاتنگی برقرار کرده بودند. وصلت ابواحمد موسوی (پدر سید مرتضی) با یکی از نوادگان ناصر اطروش (امامِ نامدار زیدیه) پیوند بین دو خاندان اصیل امامیه و زیدیه را فراهم کرد؛ (2) از این رو، سید مرتضی و شریف رضی، دو تن از علمای برجسته‌ی امامیه، به یکی از مهم‌ترین خاندان‌های زیدی منسوب‌اند و سید مرتضی در مقدمه‌ی الناصریات از این انتساب با افتخارِ بسیار یاد کرده است. (3) گفتنی است هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد که اجداد مادری سید مرتضی و سید رضی، به امامیه گرویده باشند. احتمالاً آنان بر مذهب زیدی باقی مانده‌اند. (4)
شایان ذکر است حسن بن محمد (م 368ق)، معروف به «ناصر صغیر» یا «ناصرک»، (5) پدربزرگ سیدین نیز از رجال معتزله بود. (6) افزون بر این، داعی صغیر (م 316ق)، جانشین اطروش و فرزندش ابن داعی حسنی (م 360ق)، متکلم اعتزال‌گرا و امام زیدیان گیلان، (7) پدربزرگ و دایی فاطمه بنت حسن هستند؛ (8) از این رو، بعید نیست رویکرد اعتزالی سید مرتضی، از منسوبان زیدی و معتزلی‌اش ناشی شده باشد. به هر روی، این دو خاندانِ ریشه‌دار امامی و زیدی روابط خاندانی عمیقی داشته‌اند. علاوه بر خاندان مادریِ سید مرتضی و سید رضی، برخی از تبار پدری وی نیز پیرو مذهب زیدیه بوده‌اند. (9) ظاهراً خانواده‌ی همسر سید رضی نیز زیدی مذهب بودند. (10)
در میان خاندان ذی نفوذ «آل زباره» که در نیشابور دارای جایگاه والایی بودند، (11) امامیان و زیدیان پیوند نزدیکی داشته‌اند. ابومحمد یحیی علوی، متکلم امامیه و شخصیت متنفذ سیاسی نیشابور، از تبار این خاندان است؛ (12) همان کسی که شیخ صدوق در سفر به نیشابور در منزل وی اسکان یافت و بعضی از مجالس امالی خویش را در آنجا برگزار کرد. (13) این در حالی است که پدر وی زیدی مذهب بود و در نیشابور قیام کرد و به نام خود خطبه خواند. (14)
در میان خاندان سادات هارونی نیز عده‌ای به امامیه و برخی به زیدیه گرایش داشته‌اند. حسین بن هارون و فرزندش عبدالعظیم، پیرو مذهب امامیه بودند؛ (15) در حالی که دو تن از فرزندان دیگرش به نام‌های المؤید بالله هارونی (م 411ق) و ابوطالب هارونی (م 424 ق) به سوی زیدیه گرویده بودند و در تقویت تعالیم زیدی آثار مهمی تألیف کردند. با توجه به موارد یادشده می‌توان دریافت که امامیان و زیدیان در حیطه‌ی خانوادگی ارتباط تنگاتنگی داشته‌اند، به گونه‌ای که هریک از این خاندان‌ها، شخصیت‌های اثرگذار هر دو مذهب را در خود جای داده بود. جالب توجه اینکه غیر از بحث‌های علمی هیچ‌گونه تنش اجتماعی در میان آنان گزارش نشده است.

دو. همکاری در عرصه‌ی سیاسی

اوج همکاری سیاسی امامیه و زیدیه در دولت زیدی مذهب آل بویه (16) دیده می‌شود. آن‌ها در این دولت در دو حوزه‌ی سیاسی- فرهنگی و سیاسی- اجتماعی تعامل در خور توجهی داشته‌اند. شیعیان امامی به نوعی از حکومت‌داری آنان خرسند بودند. علمای امامیه با توجه به فضای فراهم شده از سوی بویهیان، از همکاری با امرا و وزرای بویهی استقبال کردند. شیخ صدوق از عالمان نامدار امامیه در ری در دربار رکن الدوله‌ی بویهی حضور یافت. با اینکه صدوق به طیف نص‌گرایان امامیه وابسته بود، بویهیان زیدی- معتزلی در ری از او استقبال و فضای خوبی برای اظهار نظر علمی برای وی فراهم کردند. شیخ صدوق نیز در این وضعیت مناسب، با برگزاری مجالس علمی به طرح مبانی معارف امامیه و دفاع از آن دست یازید. (17) حسین بن علی بن بابویه، برادر شیخ صدوق، نیز در جرگه‌ی علمای دربار بویهیان ری قرار داشته و صاحب بن عَبّادِ زیدیِ معتزلی به دیده‌ی احترام و اکرام به او می‌نگریسته است. حتی وی یکی از آثار خویش را به این وزیر آل بویه تقدیم داشت. (18) دیگر دانشمندانِ امامیه نیز روابط تنگاتنگی با صاحب بن عبّاد برقرار کرده بودند. (19) بی‌تردید وجود دشمن مشترک، به ویژه تنگ نظریِ مخالفان بر ضد شیعه (زیدیه و امامیه)، از عوامل مؤثر در هم‌گرایی این دو فرقه در جامعه‌ی اسلامی بوده است تا با این همبستگی اجتماعی در برابر فشارهای گروه‌های مخالف، در جبهه‌ای واحد مقاومت کنند؛ از این رو، آنان در کشمکش‌های اجتماعی هماره در کنار هم بوده‌اند. در دیوان نقابت نیز امامیان و زیدیان همکاری نزدیکی داشته‌اند. زعامت نقابت طالبیان همواره بین سادات امامی مذهب و زیدی مذهب می‌چرخید؛ از این رو، طبیعی بود دو فرقه‌ی امامیه و زیدیه در این زمینه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. البته در پی این روابط، احساس قرابتشان نیز تقویت می‌شد. ابوعبدالله محمد بن حسن، معروف به ابن داعی (دایی مادر سید مرتضی)- از امامان زیدیه- در سال 346 قمری به پیشنهاد و اصرار علویان بغداد از سوی معزالدوله‌ی بویهی به این سمت گمارده شد. (20) باید توجه داشت در این انتخاب همه‌ی سادات بغداد- چه امامیه و چه زیدیه- نقش بسزایی داشتند، که این موضوع از همدلی و هم نظری آنان در انتخاب نقیب‌النقبا حکایت دارد. ابن داعی پس از بر عهده گرفتن منصب نقابت، پدر سید مرتضی، ابواحمد موسویِ امامی مذهب را به نقابت بصره منصوب کرد. (21)

سه. همکاری در عرصه‌های اجتماعی

پیروان این دو مذهب در عرصه‌ی اجتماعی نیز همکاری می‌کردند و امیران بویهی در این زمینه نقش برجسته‌ای داشته‌اند؛ برای مثال،، صاحب بن عباد، وزیر زیدی مذهب آل بویه، در رفع نیازهای شهر امامی نشین قم، توجه ویژه‌ای داشته است. نویسنده‌ی تاریخ قم در این باره می‌نویسد: «بعضی از ایادی و نعم مولانا صاحب الجلیل کافی الکفاة که در حق اهالی و متوطنان و ساکنان بلده‌ی قم- که شهر من است- بر سبیل عموم فرموده است، و در حق سایر بلاد بر وجه خصوص». (22) صاحب بن عباد با انجام دادن کارهای عمرانی و فرهنگی، از قبیل آب‌رسانی به برخی از نواحی قم و ساختن کتابخانه‌ی مملو از کتاب در آن شهر، در عمران و آبادی آن دیار همت گماشت؛ (23) از این رو، نزد اهالی قم محبوبیت فزاینده‌ای داشته و حسن بن محمد اشعری قمی (م 378ق) پس از تمجید فراوان از او، کتاب تاریخ قم را به وی تقدیم کرده است. (24) رکن الدوله‌ی بویهی در حمله‌ی سنیان اصفهان به قم- به سبب سبّ خلفا- به حمایت از اهالی قم برخاست و اصفهانی‌های مهاجم را مجازات کرد. (25) شمار اندکی از زیدیان در کنار مردم قم، که غالباً امامی مذهب بودند، زندگی می‌کردند (26) و حتی برخی از آنان با امامان زیدیِ یمن در ارتباط بودند. (27) موارد یادشده، نشان تعامل و همکاری سازنده‌ی این دو گروه در مسائل اجتماعی است.

چهار. همکاری در برابر مخالفان تشیع

در جهان اسلام آن روزگار، آموزه‌ها و باورداشت‌های زیدیان نیز مانند امامیان در کانون انتقاد مخالفان قرار داشت. بسیاری از علمای اهل سنت، زیدیه را مانند امامیه فرقه‌ای مبتدعه می‌پنداشتند. (28) ابن بطه عکبری (م 387ق)، از علمای اهل حدیث عراق، زیدیان را همانند امامیه خارج از دین اسلام و رهبرانشان را ائمه‌ی ضلال و پیشگام در کفر معرفی می‌کند. (29) او در کتاب دیگرش الابانه نیز زیدیه و امامیه را در زمره‌ی اهل اهواء برشمرده است. (30) از همین رو، در تنش‌های اجتماعی نیز گروه‌های مخالف شیعه، با زیدیه و امامیه برخوردی یکسان داشتند؛ مثلاً در سال 407 قمری، اهل سنتِ واسط در حمله به محله‌های شیعه نشین و ویران کردن خانه‌هایشان، هیچ تمایزی بین امامیان و زیدیان قائل نشدند. (31)
بی‌تردید وجود دشمن مشترک، به ویژه تنگ نظریِ مخالفان بر ضد شیعه (زیدیه و امامیه)، از عوامل مؤثر در هم‌گرایی این دو فرقه در جامعه‌ی اسلامی بوده است تا با این همبستگی اجتماعی در برابر فشارهای گروه‌های مخالف، در جبهه‌ای واحد مقاومت کنند؛ از این رو، آنان در کشمکش‌های اجتماعی هماره در کنار هم بوده‌اند. برای نمونه، ترکان سنی مذهب بغداد در سال 363 قمری به رهبری سبکتکین ترک، بر ضد عزالدوله‌ی بویهی شورش کردند که به گزارش تاریخ نویسان آن عصر، شیعیان بغداد (امامیه و زیدیه) قاطعانه به حمایت بویهیان برخاستند. (32)
یکی از ویژگی‌های بارز زیدیان جارودی، دشمنی با خلفای نخستین بوده است و امامیان نیز در این ویژگی با زیدیان اشتراک نظر داشتند. این اعتقاد مشترک در پاره‌ای از زمان‌ها موجب هم‌نظری این دو گروه در عرصه‌ی اجتماعی شده است؛ برای مثال، ابن عقده، محدث پرآوازه‌ی زیدیه در مسجد براثای بغداد- پایگاه امامیه و مرکز بدگویی به دشمنان اهل بیت (علیهم‌السلام) (33)- به نقل مثالب صحابه برای شیعیان می‌پرداخت. (34) همچنین آزادی شیعیان در برگزاری شعائر مذهبی، از قبیل سوگواری عاشورا و جشن غدیر و نیز برائت علنی از مخالفان اهل بیت، از سوى امیران زیدی مذهب آل بوریه (35) در هم‌گرایی میان شیعیان زیدی و امامی بی تأثیر نبوده است.

2. تعامل علمی و فرهنگی

یک. داد و ستد میراث حدیثی

از آنجا که میراث معرفتی و عقیدتی و نیز مبانی فکری زیدیه و امامیه برگرفته از اهل بیت (علیه‌السلام) است، این دو گروه ناگزیر به همکاری و تعامل علمی بودند؛ به بیانی دیگر، امامانِ امامیه یکی از عوامل مهم این تعامل بوده‌اند. زیدیان هر چند به امامت امامان اثنی‌عشر- غیر از امام علی و امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام)- باورمند نبوده‌اند، جایگاه علمی امامان امامیه را هیچ‌گاه انکار نکرده و مرجعیت علمی آنان را پذیرفته و حتی برخی از رهبرانشان نزد ائمه‌ی امامیه تلمذ کرده‌اند؛ برای نمونه، یحیی بن عبدالله محض (امام زیدیه) از شاگردان امام جعفر صادق (علیه‌السلام) است. (36) برخی از نویسندگان، ناصر اطروش، امام زیدیه را نیز از اصحاب امام‌هادی و امام حسن عسکری (علیه‌السلام) معرفی کرده‌اند. (37) پدر اطروش نیز در زمره‌ی اصحاب امام جواد (علیه‌السلام) بود. (38) ابن داوود حلی در کتاب رجال بیش از 25 نفر از راویان زیدی را نام می‌برد که از طریق آنان بسیاری از روایات ائمه در منابع امامیه وارد شده است. (39) افزون بر این، در منابع زیدیه بسیاری از روایات از امامان اختصاصیِ امامیه، همچون روایات امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم (علیهما‌السلام) در موضوعات گوناگون انتشار یافته است؛ حتی برخی از عالمان زیدی از نقل احادیث مرسل از ائمه‌ی امامیه ابایی نداشتند. (40)
به دلیل میراث مشترک حدیثی است که در مجالس علمی بزرگان زیدی، منقولات راویان امامی خوانده و درباره‌ی شخصیت آنان بحث و گفت‌وگو می‌شد. (41) زیدیان روایاتی را به نقل از محدثان امامی، مانند احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و ابن ابی عمیر، در منابع روایی خود ذکر کرده‌اند. (42) عالمان زیدی نه تنها با طیف معتدل امامیه، بلکه با جریان غلوگرای امامیه نیز کم و بیش مراوده‌ی علمی داشتند؛ مانند ارتباط ابن عقده با خصیبی. (43) برخی از شخصیت‌ها در داد و ستد علمی میان دو این فرقه، بیشترین نقش‌آفرینی را داشته‌اند. یکی از این افراد، محدث شهیر شیعه احمد بن محمد بن سعید، معروف به ابن عقده جارودی کوفی (م 333ق) است که اصحاب امامیه با وی حشر و نشر داشته و ضمن ستایش از ایشان، (44) نزد او حدیث نیز فراگرفته‌اند؛ (45) لذا احادیث فراوانی در موضوعات گوناگون از طریق او در منابع روایی امامی آمده است. (46) فهرست نگاران امامی نیز از طریق ابن عقده به بسیاری از تألیفات امامیان نخستین دست یافته‌اند. (47) هارون بن موسی تلعکبری (م 385ق)، محدث برجسته‌ی امامیه نیز یکی از حلقه‌های اتصال زیدیه و امامیه است. او با فراگیری حدیث نزد ابن عقده‌ی جارودی و ابن بقال زیدی، ارتباط علمی بین زیدیه و امامیه را حفظ کرد. (48) همچنین ابوالمفضل شیبانی (م 387ق)، راویِ نام‌آور شیعه و شاگرد کلینی (م 329ق) که منابع امامیه ورزیلیه مشحون از روایات اوست، (49) نقش مهمی در مراودات علمی آن دو فرقه داشته است. محمد بن علی بن خلف العطار نیز از جمله‌ی این افراد است که روایات فراوانی از طریق وی در آثار حدیثی امامیه راه یافت. (50) علاوه بر اینان، روایات افرادی چون ناصر اطروش نیز کم و بیش در منابع امامیان یافت می‌شود. (51) از سوی دیگر، منقولات عالمان امامی، مانند شیخ صدوق و ابن عبدک جرجانی، نیز در مجامیع زیدیان وارد شده است. (52)
امامیان نیز به ارتباط علمی با زیدیان اهمیت می‌دادند؛ از این روست که ابن جنید اسکافی در سفر به نیشابور به استماع حدیث از زیدیان توجه نشان داد. (53) برخی از امامیان در این زمینه به شکل افراطی سعی داشتند خود را به زیدیان نزدیک کنند. ابن برنیه، عالم امامیه و نواده‌ی دختریِ نایب دوم، به سبب معاشرتش با ابوحسین بن شیبه‌ی علوی زیدی کتابی برای وی تألیف کرد و در این کتاب با استدلال به یک حدیث و با احتساب زید بن علی، تعداد امامان را سیزده تن برشمرد. (54)
گفتنی است زیدیه و امامیه در انتشار و حفظ آثار مهمی چون: صحیفه‌ی سجادیه، (55) صحیفة الرضا (علیه‌السلام)، (56) نهج البلاغه (57) و تفسیر ابی‌الجارود از امام باقر (علیه‌السلام) (58) اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند.

دو. توجه به دستاوردهای علمی یکدیگر

تبادلات فرهنگی زیدیان و امامیان به حدیث اختصاص نداشت، بلکه فرهیختگان این دو فرقه به آرا و اندیشه، و نیز به محصولات علمی یکدیگر توجه نشان می‌دادند. ابوطالب هارونی (م 424ق) در دفاع از مسئله‌ی «امامت»، از نظریات هشام بن حکم و هشام بن سالم در کتاب الدعامة فى الامامه بهره برده است. (59) المؤید بالله هارونی (م 411ق) نیز آثار ابن قبه‌ی رازی و ابن عبدک جرجانی، دو متکلم برجسته‌ی امامیه در نقد اسماعیلیه را سودمند تشخیص می‌دهد و حتی در این زمینه آنان را اسلاف خویش معرفی می‌کند. (60) ظاهراً زیدیان از برخی کتاب‌های محمد بن جریر طبری امامی نیز بهره برده‌اند. (61) افزون بر این، عالمان زیدی جایگاه و شخصیت علمی بعضی از دانشمندان امامی را می‌ستودند. (62)
از سوی دیگر، علمای امامیه نیز تولیدات علمی نویسندگان زیدی را از نظر دور نگاه نمی‌داشتند؛ مثلاً در عرصه‌ی دانش رجال به دلیل منابع مشترک روایی، رجال شناسان امامی از آرای دانشیان زیدی در این زمینه استفاده می‌کردند. (63) شیخ طوسی ضمن ستایش از کتاب رجالی ابن عقده‌ی جارودی درباره‌ی اصحاب امام صادق (علیه‌السلام)، از آن در تدوین کتاب الرجال خویش بهره برده است. (64) پیش از وی نیز ابن نوح سیرافی بر آن اثر شرحی نوشته بود. (65) در راستای این تعامل فرهنگی، سید مرتضی نیز کتاب الناصریات را در شرح فقه ناصر اطروش نگاشت.
عالمان امامیه برای گرم نگه داشتن این ارتباط علمی و فرهنگی و تقویت آن، گام‌های مهمی برداشتند. آنان در بزرگداشت شخصیت و اقدامات برخی از رهبران زیدی آثاری تألیف کردند، که می‌توان کتاب زید بن علی اثر شیخ صدوق (م 381ق)، (66) کتاب اخبار زید اثر محمد بن زکریا غلابی (م 298ق) (67) و کتاب‌های اخبار صاحب فخ و اخبار یحیی بن عبدالله بن حسن اثر ابوالحسن جوانی (68) را نام برد. بر این اساس، بعضی از نویسندگان امامیه و زیدیه نیز برخی از تألیفات خود را به سلاطین و امرای زیدی و امامی اهدا کردند. شیخ صدوق کتاب عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام) (69) و برادرش حسین بن علی بن بابویه کتاب التوحید و نفی التشبیه (70) و حسن بن محمد قمی کتاب تاریخ قم (71) را به صاحب بن عباد، وزیر زیدی مذهب آل بویه، اهدا کرده‌اند. ابن جنید، از علمای امامیه، نیز در پاسخ به برخی پرسش‌های معزالدوله‌ی بویهی کتاب جوابات معزالدوله را نگاشت. (72) از سوی دیگر، ابوالفرج اصفهانی زیدی (م 356ق) نیز کتاب الاغانی را به سیف الدوله‌ی حمدانی، امیر امامی مذهب حلب تقدیم کرده است. (73)

3. تقابل علمی

با وجود همکاری‌ها و تعاملات مثبت و سازنده‌ی زیدیان و امامیان در عرصه‌ی اجتماعی و فرهنگی، آنان در برخی از حوزه‌های علمی به رویارویی یکدیگر می‌رفتند و بسیار به ردّ و نقد هم دیگر می‌پرداختند. این کشمکش‌های علمی، ریشه در دوران حضور داشت؛ البته برخی از خلفای عباسی آن عصر نیز سعی داشتند آتش اختلافات این دو فرقه را روشن نگه دارند. (74) حجم انتقادهای زیدیه از امامیه، از لحاظ کمّی و کیفی بیشتر بوده است.
دانسته است که کلام و آرای عقیدتی زیدیان مدت‌ها پس از پایه‌گذاری کلام امامیه، تبیین، نظریه‌پردازی و سپس تدوین شد. به نظر میرسد زیدیان در ابتدای پایه‌گذاری کلامی‌شان به سبب میراث مشترک معرفتی (احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام))، در بعضی از مسائل- غیر از مسئله‌ی امامت- با امامیان هم‌فکر و هم‌سو بودند (75) و حتی قاسم رسی نیز مانند برخی از اصحاب امامیه به تشبیه متهم شد، (76) ولی به تدریج از امامیان فاصله گرفتند و در دامان جریان‌های رقیب امامیه (مانند معتزله) افتادند. شاید بتوان دلایلی برای این روی گردانی و جدایی یافت:

یک:

حمایت نکردن صریح و قاطع امامیان از قیام‌های زیدیه و همچنین اختلاف آن‌ها در موضوع «امامت»، عالمان زیدی را مجبور کرد در قرن سوم برای سر و سامان دادن و هویت‌بخشی مذهبی خویش اقدام کنند. اینان در زمینه‌ی استقلال و هویت سازی مذهبی آثاری نوشتند، تا در عرصه‌ی دینی، سیاسی و حتی اجتماعی گروهی ممتاز از امامیه شناخته شوند. قاسم رسی (م 246ق) و نواده‌ی وی الهادی الی الحق (م 298ق)، از عالمان برجسته‌ی زیدیه، نقش مهمی در این زمینه ایفا کردند. طبیعی است در برهه‌ای که زیدیان برای هویت سازی خود می‌کوشیدند، در نقد و ردّ سایر جریانات رقیب مانند امامیه از هیچ کوششی فروگذار نکنند؛ (77) چرا که امامیه با وجودِ داشتنِ خاستگاه مشترک و اشتراکات فراوان عقیدتی با زیدیه، اختلافاتی نیز، به ویژه در مباحث امامت، با آن‌ها داشته‌اند. رساله‌ی الرد علی الرافضه اثر قاسم رسی را می‌توان در این راستا ارزیابی کرد. (78) رسی در این اثر به بحث برانگیزترین مسئله میان زیدیه و امامیه، یعنی موضوع «امامت» پرداخته و کوشیده با ردّ دیدگاه امامیه، نظرگاه متمایز زیدیان را در این باره تبیین کند. (79)

دو:

تندرویِ گروه‌های غلوگرای امامی، زیدیان را به این تمایزگذاری واداشت تا بدین‌گونه دامن خویش را از برخی اتهامات گروه‌های افراطیِ امامیه دور نگه دارند؛ تا جایی که قاسم رسی، از نخستین نظریه‌پردازان زیدیه، در ردّ اما میان غالى کتابی با عنوان الرد علی الروافض من اهل الغلو نگاشت. (80) می‌توان گفت رشد غالی‌گری در بستر امامیه به نوعی زیدیان را به بسیاری از عقاید امامیه بدبین ساخت؛ از همین رو، برخی از علمای متأخر زیدیه با وجود پذیرش تفکیک عقاید امامیان از غلات، مفوضه و گروه‌های باطنی‌گرا و تأکید بر مسلمان بودن امامیان، اندیشه‌ی امامیه را دهلیز یا باطنی گری معرفی کرده‌اند. (81)
رفته رفته اختلاف فکری و عقیدتی میان این دو گروه فزون‌تر و عمیق‌تر شد. آنان هرچه به سبب برخی اختلافات، از جمله موضوع غلو، از امامیان فاصله می‌گرفتند، همان اندازه به عقل‌گرایان معتزلی نزدیک می‌شدند. شاید بتوان حمایت رهبران معتزلی از قیام‌های امامان زیدی در قرون دوم و سوم را دلیل گرایش زیدیه به معتزله دانست. شایان ذکر است رهبران نخستین زیدیه مانند قاسم رسی در برابر بعضی تعالیم معتزلیان موضع‌گیری می‌کردند. (82) پس از وی در زمان هادی الی الحق نزدیکی به معتزلیان روند رو به رشدی به خود گرفت؛ (83) البته معتزلیان هم برای پررنگ جلوه دادن اختلافات و شکاف هرچه بیشتر میان امامیه و زیدیه می‌کوشیدند. (84)
به هر روی، این اختلاف دیدگاه‌های امامیه با زیدیه در دوران غیبت صغرا وارد مرحله‌ی جدیدی شد و پس از آن نیز ادامه یافت؛ زیرا امامیه در این عصر از نعمت حضور امام محروم شدند و این امر فضای مناسبی برای زیدیان فراهم آورد تا در برابر مبانی اعتقادی امامیان موضع‌گیری کنند. البته امامیان نیز در برابر این برخوردها، به دفاع از مبانی فکری خویش می‌پرداختند. هرچند عده‌ای از امامیان سعی داشتند نقاط مشترک را برجسته کنند، برخی زیدیان در برابر این تلاش‌ها مقاومت می‌کردند، (85) به گونه‌ای که در کتاب‌هایشان نام امامیه را در کنار نواصب و حشویه ذکر می‌کردند. (86) مجادله‌ها و کشمکش‌های علمی در این بازه‌ی زمانی به قدری اوج گرفته بود که بین فرهیختگان ضرب‌المثل شده بود؛ (87) حتی شعرای زیدی و امامی نیز تحت تأثیر این اختلاف نظرها به هجو تعالیم مذهبی هم دیگر روی آوردند. (88)
مسئله‌ی «امامت» محور بسیاری از این منازعه‌ها بود. عالمان نامدارِ هر یک از این دو گروه سهم بیشتری در این درگیری‌ها داشته‌اند، در حالی که از درگیری اجتماعی توده‌ها گزارشی در دست نیست. اندیشوران زیدی و امامی، علاوه بر گفت‌وگو و مناظره‌های رو در رو، (89) در عرصه‌ی ردیه‌نویسی بر ضد هم‌دیگر فعال بوده‌اند.

یک. ردّیه نگاری زیدیان بر ضد امامیه

محمد بن قاسم رسی (م 279 ق) یکی از نخستین کسانی است که در کتاب کلامی اصول التسعه، گذرا، آرای امامیه را در مبحث امامت به گونه‌ای انتقادآمیز طرح کرده است. (90) پس از وی الهادی الی الحق یمنی، مؤسس حکومت زیدیان یمن و از ائمه‌ی ممتاز زیدی که گرایش اعتزالی داشت، در ردّ اعتقاد امامیه کتاب الرد علی الامامیه را نوشت. (91) شاید بتوان الهادی الی الحق را آغازگر اصلی مجادله‌های علمی بین امامیه و زیدیه در این بازه‌ی زمانی برشمرد. پس از او فرزندش، مرتضی لدین الله (م 310ق) کتاب الرد علی الروافض را در ردّ امامیان نگاشت. (92) احمد بن موسی طبری (م 340ق)، از شاگردان الهادی الی الحق نیز در کتاب المنیر علی مذهب الامام الهادی پاره‌ای از آموزه‌های امامیه، مانند خلقت نوری پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امام علی (علیه‌السلام) را به چالش کشید. (93) او در این اثر، اتهامات بی‌اساسی را که بعضی از آن‌ها از غلات شیعه نشئت گرفته بود، متوجه امامیه کرد. (94) گفتنی است طبریِ یادشده در یمن با برخی از امامی مذهبان درباره‌ی موضوعاتی چون امامت و علم امام مناظراتی داشته است. (95)
حسین بن قاسم عیانی (م 404ق)، یکی دیگر از امامان زیدی یمن، نیز در یکی از رسائل کلامی‌اش، اندیشه‌ی امامت و نیز برخی از صفات امام از دیدگاه امامیه را نقد کرده است. (96) با توجه به ارتباطاتی که امامان زیدی یمن با عراق داشتند، احتمال دارد آنان بیشتر آرا و عقاید امامیه را از عراق به دست آورده باشند؛ هرچند بعید نیست از طریق امامی مذهبان ساکن یمن به اندیشه‌های اعتقادی امامیه آگاهی یافته باشند. (97) ابوزید علوی (م 326ق)، از متکلمان بنام زیدیان در ری، با نگاشتن کتاب الاشهاد، هجمه‌های تندی را متوجه باورداشت‌های امامیه در مبحث امامت کرد. نظریات ابوزید علوی، جامعه‌ی امامی ساکن ری را مجبور به واکنش کرد. ابن‌قبه‌ی رازیِ امامی مذهب در ردّ این اثر، کتاب نقض الاشهاد را به رشته‌ی تحریر درآورد. (98) شایسته‌ی توجه است که ابن قبه علاوه بر این کتاب، اثر دیگری به نام التعریف علی الزیدیه (99) یا الردّ علی الزیدیه (100) را در عقیده‌ی زیدیان نوشته بود. البته معلوم نیست که نگارش این اثر موجب شده تا ابوزید علوی، کتاب الاشهاد را در نقد سخنان ابن‌قبه بنویسد یا خیر.
بعضی از علمای زیدی در قرون بعد، درگیری علمی ابن قبه با ابوزید علوی را پی‌گیری کردند. المؤید بالله هارونی (م 411ق)، از امامان نامدار زیدیه که سابقه‌ای امامی نیز داشت، با نگاشتن کتاب النقض علی ابن‌قبه فی الاصول بر آتش این اختلاف بیش از پیش دمید. (101) ابوطالب هارونی (گرویده‌ی از امامیه به زیدیه) نیز کتابی در موضوع امامت به نام الدعامة فی الامامه نوشت. (102) وی در این کتاب برخی از معتقدات امامیه همچون: عصمت امام، نص جلی، اعجاز غیر نبی، یا موضوعاتی مانند باور نداشتن امامیان به امامت زید بن علی را به چالش کشید. (103)
ابوالقاسم بستی، از عالمان اعتزال‌گرای زیدیه، در کتاب البحث عن الدلة التکفیر و التفسیق، بسیار به امامیه انتقاد کرد. او هرچند امامیه را از سایر گروه‌های منسوب به امامیه، مانند خطابیه، مفوضه، باطنیه و اصحاب تناسخ جدا و به تکفیر این گروه‌ها حکم می‌کرد و درباره‌ی تکفیر امامیه احتیاط می‌ورزید، (104) انتقاد به باورداشت‌های امامیان ابایی نداشت. (105) البته او در پاره‌ای از موارد با آرای بیشتر زیدیان نیز به مخالفت می‌پرداخت و به این اختلاف نظر هم اذعان داشت؛ برای مثال،، وی، برخلاف نظر زیدیان، منکران امامت را فاسق نمی‌دانست. (106) از این رو، حتی سخنان محمد بن جریر طبری امامی در کتاب المسترشد مبنی بر مذمت خلفای نخستین را نمی‌پذیرفت و رد می‌کرد. (107)

دو. ردّیه‌نگاری امامیان بر ضد زیدیه

در برابر موضع گیری‌های تند زیدیان در برابر امامیه، علاوه بر ابن قبه، سایر دانشیان امامی نیز به نقد افکار آنان دست یازیدند و با این هدف، کتاب‌های بسیاری نوشتند. حسین‌بن‌اشکیب مروزی، از متکلمان امامی (زنده در نیمه‌ی دوم قرن سوم) با نوشتن کتاب الردّ علی الزیدیه جزء نخستین کسانی است که در مقابل زیدیان جبهه‌گیری کرد. (108) سپس عیاشی سمرقندی، شاگرد ابن اشکیب، با نگاشتن کتاب اثبات امامة علی بن الحسین دیدگاه زیدیان را درباره‌ی اعتقاد نداشتن به امامت امام سجاد (علیه‌السلام) رد کرد. (109) ابومحمد نوبختی (م 310ق)، متکلم ممتاز امامیه، کتابی با عنوان الردّ علی فرق الشیعه ما خلا الامامیه نوشت. (110) به نظر می‌رسد، وی در این اثر، زیدیه را در جایگاه مهم‌ترین فرقه‌ی شیعه نقد کرده است. ابن جنید اسکافی (متوفی نیمه‌ی دوم قرن چهارم)، فقیه و متکلم نامدار امامیه، کتاب الشهب المحرقه للابالیس المسترقه را در نقد ابن بقال متوسط (م 363ق)، متکلم مشهور زیدیه نگاشت. (111) ابوالقاسم کوفی (م 352ق) یکی دیگر از دانشوران امامی به دلیل آشنایی با زیدیان عراق، کتاب الردّ علی الزیدیه را در ردّ افکار آنان نوشت. (112) حسین بن هارون حسنی (زنده در قرن چهارم قمری) که برخلاف فرزندانش (المؤید بالله و ابوطالب هارونی) پیرو مذهب امامیه بود، بنابر گزارش یکی از نویسندگان زیدی، بر ضد زیدیان فعال بوده و به دستور او کتاب‌هایی به نام ناصر اطروش در ردّ تعالیم زیدیان جعل می‌شده است. (113) گفتنی است وی همچنین درباره‌ی آموزه‌های دو مذهب امامیه و زیدیه، با فرزندش مؤید بالله که به زیدیه پیوسته بود، مناظره و گفت‌وگو می‌کرد. (114)
رویداد غیبت و در پی آن نابسامانی عقیدتی جمع کثیری از امامیان، فرصتی برای زیدیان پدید آورد تا بیش از پیش تعالیم امامیه، به خصوص آموزه‌ی امامت را آماج حملات خویش قرار دهند؛ از این رو، شیخ صدوق (م 381ق) بخشی از کتاب کمال الدین و تمام النعمه را به پاسخ زیدیان در این زمینه اختصاص داده است. (115)
مجادله‌های علمیِ امامیه و زیدیه در دوران شیخ مفید، اندیشور نام‌آور امامیه در بغداد، به اوج خود رسید. زیدیان که در این دوران از جمعیت انبوهی در عراق و به ویژه بغداد برخوردار بودند، درباره‌ی بسیاری از مسائل اختلافی بین مذهبی، با حضور در مجالس شیخ مفید با وی مناظره می‌کردند. زیدیه و امامیه هرچند در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، روابط نسبتاً حسنه‌ای برقرار کرده بودند، هر یک تمایز مذهبی خویش را حفظ کردند و به استحاله در اصول مذهبی همدیگر تن در ندادند؛ به ویژه آنکه زیدیان به سبب بعضی اختلافات با امامیه، درصدد هویت‌سازیِ عقیدتی جدیدی بودند؛ از این‌رو، آنان به این تمایزگذاری مذهبی توجه جدی نشان دادند و تنش‌های مذهبی را با امامیه در عرصه‌ی گفت‌وگوهای علمی و ردّیه‌نویسی دنبال کردند؛ (116) شیخ عقید نیز در ردّ آرا و اندیشه‌ی زیدیان آثاری را تألیف کرد. او کتاب المسائل الجارودیه را نوشت و در آن آرای زیدیان در مبحث امامت را با روشی جذاب نقد کرد. به نظر می‌رسد، این اثر که اکنون در دسترس است، همان کتاب المسائل الزیدیه باشد (117) که نجاشی در ضمن تألیفات شیخ مفید آورده است. افزون بر این، شیخ مفید کتاب دیگری به نام المسئلة علی الزیدیه در ردّ زیدیان نوشته بود (118) که امروزه موجود نیست. او کتابی نیز به نام النقض علی ابن عباد فی الامامه به نگارش درآورد که ظاهراً در نقد اندیشه‌ی صاحب بن عباد، وزیر زیدی مذهب آل بویه در مسئله‌ی امامت است. (119) علاوه بر مفید، دو تن از شاگردانش به نام‌های حسن بن علی بن اشناس و جعفر بن محمد دوریستی نیز دو کتاب جداگانه با عنوان الردّ علی الزیدیه در نقد تعالیم زیدیه تألیف کردند. (120) بعد از این دوره، درگیری‌های این دو گروه به شکلی ضعیف ادامه یافت، (121) ولی با توجه به اوضاع نامناسب سیاسی و اجتماعی که از این عصر برای زیدیان پدید آمد، آنان از عرصه‌ی رقابت با امامیان کنار رفتند، تا جایی که امامیه، به مثابه‌ی پرجمعیت‌ترین فرقه‌ی شیعی، جای زیدیه را گرفت. (122)

4. روی‌آوری زیدیان و امامیان به مذهب یکدیگر

با توجه به هم‌گرایی‌ها و ارتباطاتی که امامیه و زیدیه در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر داشتند، برخی معتقدان آن دو گروه در پاره‌ای مسائل از همدیگر متأثر شدند. این تأثیر و تأثرات در حوزه‌ی اعتقادات، به خوبی مشهود است. در خلال روابط این دو فرقه، برخی از امامیان و نیز زیدیان از مذهبشان دست برداشتند و به مذهب گروه مقابل روی آوردند. جامعه‌ی امامیه پس از غیبت صغرا و نیز سال‌ها پس از غیبت کبرا، در آشفتگی درونی به سر می‌برد. همزمان با این تحولات در داخل امامیه، زیدیان نیز رفته رفته بنا به دلایلی- که در ادامه بیان خواهد شد- از امامیه و حتی از تراث اهل بیت (علیهم‌السلام) فاصله گرفتند و به گفتمان معتزلی نزدیک شدند.

یک. روی‌آوری زیدیان به امامیه

در این دوره، برخی از عالمان زیدیه با تغییر عقیده‌ی زیدی به امامیه پیوستند. سابقه‌ی گرایش زیدیان به امامیه به دوران حضور و پیش از این بازه‌ی زمانی بازمی‌گردد، (123) اما در این دوره نیز اندکی از علمای زیدی به مذهب امامیه گرایش یافتند، که دلایل آن نامشخص است. ابراهیم بن محمد ثقفی، نویسنده‌ی پر تألیف شیعه، از مذهب زیدیه به مذهب امامیه گرایش پیدا کرد. (124) از چرایی و چگونگی تحول اعتقادی وی اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به اینکه در کوفه می‌زیست، (125) اثرپذیری وی از امامیه‌ی کوفه بعید نیست. ثقفی زمانی که به اصفهان آمده بود، مورد توجه شخصیت‌های علمی قم قرار گرفت، به گونه‌ای که برخی از بزرگان مانند احمد بن محمد بن خالد برقی با سفر به اصفهان، او را برای اقامت به قم دعوت کردند. (126) ابوالفضل محمد بن احمد جعفی کوفی، یکی دیگر از دانشمندان شیعه‌ی مقیم مصر، از زیدیه به امامیه گروید. (127) جعفی جایگاه والایی در بین امامیه داشت؛ از این رو، بعضی از محدثان مشهور امامی برای استماع حدیث از او رهسپار مصر گردیدند. (128) همچنین کتاب مهم فقهی الفاخر وی نیز قرن‌های متمادی مورد توجه و اهتمام فقیهان امامیه قرار داشت. (129) ابوالحسن علی الادیب، فرزند ناصر اطروش (م 304ق) نیز پیرو مذهب امامیه بود. او حتی پدرش ناصر و مذهب زیدیه را هجو کرد. (130) از چگونگی روی‌آوری او به مذهب امامیه چیزی نمی‌دانیم. ظاهراً الثائر بالله بن مهدی بن الثائر بالله ثائری، از امامان زیدیه‌ی گیلان، نیز در این دوره به امامیه گروید. (131) از نحوه‌ی استبصار وی نیز آگاهی چندانی در دست نیست.
گفتنی است نسل دوم آل بویه مانند عزالدوله و عضدالدوله، نیز به مذهب امامیه روی آوردند و به ائمه‌ی اثناعشر (علیه‌السلام) اظهار ارادت می‌کردند. (132) همچنین باید گفت عالمان امامی، به ویژه تاج العلماء بن ابی‌سعد صیزوری، در تغییر عقیده‌ی بویهیان بسیار اثرگذار بودند. (133)

دو. روی‌آوری امامیان به زیدیه

تبلیغات ضد امامی معتزلیان و فرافکنی آنان بر ضد امامیه، به ویژه در موضوع امامت، موجب شد بعضی امامی مذهبان از باورهای خویش دست بکشند و به مذهب زیدیه‌ی معتزلی که قرابت بسیاری با امامیه داشته است، بپیوندند. خزاز قمی، اندیشور نامدار امامیه، در کتاب خود به تلاش‌های بی‌دریغ معتزلیان در دمیدن آتش تحیر امامیان در این زمان اشاره می‌کند. (134) دانسته است که زیدیان در این دوران در مسائل بسیاری، از معتزلیان اثرپذیرفته بودند؛ لذا با توجه به اختلاف آنان در موضوع امامت با امامیه احتمال دارد آن‌ها با بهره‌گیری از روش‌های تخریبی معتزله بر ضد امامیه، بخشی از امامیانِ متحیر را به تغییر مذهب امامی تشویق کرده باشند.
ابوزید علوی (م 326ق)، زیدیِ اعتزال‌گرای مقیم منطقه‌ی ری (135) را می‌توان از اثرگذارترین افراد در عرصه‌ی تغییر مذهب امامیان برشمرد. او در ری با اندیشوران امامی در حال منازعه‌ی علمی بود و در میدان تحول مذهبی امامیان نیز نقش بسزایی ایفا کرد. ممکن است ابوالعباس حسنی، اندیشور زیدی، با تلمذ نزد ابوزید علوی تحت تأثیر تبلیغات ضد امامی وی از مذهب امامیه به زیدیه گرایش یافته باشد. (136) ابوالعباس نیز با فراگیری اصول عقاید زیدیان معتزلی، در تغییر عقیده‌ی برخی از امامیان نقش بسزایی داشت. برادران هارونی از جمله کسانی بودند که با تبلیغات ابوالعباس از امامیه روی برگرداندند و به زیدیه پیوستند. (137) به نظر می‌رسد در تحول مذهبیِ هارونی‌ها تنها ابوالعباس دخیل نبوده؛ ظاهراً دانش آموزیِ آنان نزد یحیی بن مرتضی، نواده‌ی امام الهادی الی الحق یمنی و متأثر از معتزله در دیلم، در تحول مذهبی‌شان اثرگذار بوده است. (138) افزون بر این، نقش معتزلیانِ غیر زیدی مانند ابوعبدالله بصری معتزلی و قاضی عبدالجبار معتزلی نیز در تغییر عقیدتی آن‌ها بی‌تأثیر نبوده است. (139) روی‌گردانی برادران هارونی، به ویژه المؤید بالله هارونی برای اندیشوران امامی ناخوش‌آیند و ناگوار بود؛ از این رو، شیخ مفید او را ناآگاه به عقاید امامیه خواند. (140) همچنین شیخ طوسی کتاب ارزشمند تهذیب الاحکام را به سفارش مفید و برای جلوگیری از این نوع انحراف‌های عقیدتی نوشت. (141) ابوطالب هارونی نیز برای تغییر دادن عقیده‌ی برخی از دانشمندان امامی کوشش می‌کرد. بر اثر تلاش‌های وی، ابوالفرج علی بن حسین بن هندوی قمی (م 423ق)، ادیب، فیلسوف و طبیبِ نامدار شیعه به زیدیه پیوست. (142)
ابوزید بلخی، اندیشور پرآوازه‌ی اسلامی نیز یکی دیگر از امامیانی است که در این دوره به مذهب زیدیه گرایش پیدا کرد. هرچند درباره‌ی مذهب وی اندکی تناقض وجود دارد، با این حال گفته شده است او ابتدا بر مذهب امامیه بوده و پس از مدتی از آن برگشته است. (143) بنابر گزارش ابوحیان توحیدی، وی پس از مدتی مذهب زیدی خویش را اظهار کرد. (144) از زمان دگرگونی عقیدتیِ ابوزید اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به نظر می‌رسد این تحول عقیده پس از سفر او به عراق صورت پذیرفته باشد؛ چون برخی گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که ابوزید بلخی زمانی که بر مذهب امامیه بود، در خلال مسافرتش به عراق- در بحبوحه‌ی آغاز غیبت صغرا- برای امر امامت (یا طلب امام) تحقیق می‌کرده است. (145) ابوزید که او را جزء سه متکلم ممتاز جهان اسلام برشمرده‌اند، (146) هشت سال در عراق به سر برد و در آنجا نزد دانشمندانی چون یعقوب بن اسحاق کندی (م 258ق) تلمذ کرد. (147) او ظاهراً در آنجا با ابوالقاسم بلخی، متکلم معتزلی، رابطه برقرار کرده بود و این ارتباط دوستانه در دوران حضورشان در بلخ نیز ادامه داشت. (148) احتمالاً ابوزید به سبب این هم نشینی با ابوالقاسم بلخی معتزلی، به اندیشه‌ی اعتزال گرایش پیدا کرد. افزون بر این، ممکن است ارتباطات علمی او با علمای مختلف در عراق در تغییر دیدگاه مذهبی‌اش اثرگذار بوده باشد؛ به خصوص آنکه برخی از علمای هم‌نشین وی در عراق بر مذهب امامیِ او خرده می‌گرفتند. (149) به هر روی، به نظر می‌رسد که با توجه به فرافکنی‌های مذهبی معتزله بر ضد امامیه و از سوی دیگر، قرابت زیاد معتزله، به ویژه معتزله‌ی بغداد با زیدیه، ابوزید بلخی به سوی مذهب زیدیه روی‌گردان شده است.

نتیجه‌گیری

با توجه به مباحثی که مطرح شد، دو گروه مهم تشیع، یعنی زیدیه و امامیه، در دوره‌ی یادشده در عرصه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روابط گسترده‌ای با هم داشتند. قرابت‌های خانوادگی، اشتراک‌های مذهبی و وجود دشمن مشترک را می‌توان از مهم‌ترین عوامل این همکاری و هم‌گرایی دانست. این دو گروه مذهبی در دوران حکومت آل بویه بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدند و در حوزه‌های گوناگون به تعامل پرداختند؛ چه آنکه سیطره‌ی دولت شیعی مذهب آل بویه بر اکثریت اهل سنت، انسجام و تعامل اجتماعی و سیاسی گروه‌های اقلیت شیعه را ضروری می‌کرد؛ از این‌رو، عالمان و نخبگان امامیه بیش از هر زمانی دیگر درصدد همکاری و همراهی با دولت آل بویه‌ی زیدی مذهب برآمدند، تا جایی که این تعامل به تغییر عقیده‌ی نسل دوم بویهیان از زیدیه به امامیه انجامید. افزون بر این، وجود خاندان‌های سرشناس علوی، مانند خاندان آل زباره و ابواحمد موسوی، که شخصیت‌هایی از امامیه و زیدیه را در خود جای داده بود، همکاری اجتماعی دو فرقه‌ی زیدیه و امامیه را اجتناب‌ناپذیر می‌کرد. این دو فرقه به دلیل داشتن میراث مشترک عقیدتی، در عرصه‌ی علمی نیز تعامل داشتند. در این دوره که عصر شکوفایی علمی مسلمانان قلمداد می‌شود، فرهیختگان زیدی و امامی بیش از پیش به میراث مشترک فرهنگی خویش توجه نشان دادند؛ از این رو، داد و ستد علمی بین دانشوران آن دو مذهب نیز رونق گرفت.
زیدیه و امامیه هرچند در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، روابط نسبتاً حسنه‌ای برقرار کرده بودند، هر یک تمایز مذهبی خویش را حفظ کردند و به استحاله در اصول مذهبی همدیگر تن در ندادند؛ به ویژه آنکه زیدیان به سبب بعضی اختلافات با امامیه، درصدد هویت‌سازیِ عقیدتی جدیدی بودند؛ از این‌رو، آنان به این تمایزگذاری مذهبی توجه جدی نشان دادند و تنش‌های مذهبی را با امامیه در عرصه‌ی گفت‌وگوهای علمی و ردّیه‌نویسی دنبال کردند؛ به ویژه در دوره‌ای که امامیان در تحیر اعتقادی پس از غیبت به سر می‌بردند، آنان با مناسب دیدن این فضا و با بهره‌گیری از اندیشه‌های جریان مقتدر معتزله، درصدد فشار وارد کردن بر امامیه برآمدند. اما امامیه در برابر هجمه‌های هم‌تباران زیدی نه تنها دفاع کردند، بلکه در برخی مواقع در نقد آنان پیشگام نیز بودند. گفتنی است، درگیری‌های علمی زیدیان و امامیان پس از این دوره نیز به گونه‌ای ضعیف ادامه یافت. با این همه، به نظر می‌رسد زیدیان پس از این دوره، بنابر اوضاع نامناسب سیاسی و اجتماعی، به ناچار میدان‌داری تشیع را به امامیه واگذار کردند. در سایه‌ی این تقابل، بعضی از عالمان زیدیه و امامیه به مذهب یکدیگر روی آوردند.
در ریشه‌جوییِ تغییر عقیده‌ی امامیان به مذهب زیدی می‌توان به خوبی ردپای معتزلیان را مشاهده کرد. در زمانی که امامیه پس از غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) در نابسامانی و تحیر عقیدتی به سر می‌بردند، زیدیان اعتزال‌گرا و معتزلیان غیر زیدی از این اوضاع نامناسب امامیه استفاده، و با تبلیغات تخریبی، جمع کثیری از امامیان را به تغییر عقیده تشویق کردند. از آنجا که زیدیه نزدیک‌ترین فرقه به امامیه و از سوی دیگر به معتزله به شمار می‌رفت، روی گردانان امامی به مذهب زیدیه روی آوردند. هرچند از دلایل تحول عقیدتی زیدیان به مذهب امامیه چیزی دانسته نیست، ولی به نظر می‌رسد داشتن میراث مشترک و نیز تعامل اجتماعی و فرهنگی در این زمینه بی‌تأثیر نبوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث (پژوهشکده‌ی کلام اهل بیت (علیهم‌السلام)).
2- مروزی، الفخری، ص 10 و 11.
3- سید مرتضی، الناصریات، ص 62 و 63.
4- تنها ابن اسفندیار (متوفی قرن هفتم) از امامی مذهب بودن ابوالحسین احمد، پسر ناصر اطروش و جدّ مادری مرتضی و رضی سخن گفته است؛ مطلبی که هیچ یک از انساب‌نگاران و تاریخ نویسان بدان اشاره‌ای نکرده‌اند؛ از این رو، بعید است ابوالحسین پیرو امامیه باشد، چرا که وی همواره سردار سپاه اطروش بود و پس از پدر نیز در امور سیاسی حکومت علویان طبرستان نقش آفرین بود. افزون بر این، داعی صغیر زیدی- جانشین ناصر- نیز همسر دختر احمد بن ناصر اطروش بود. البته ابوالحسن، فرزند دیگر ناصر اطروش، از پیروان مذهب امامیه بود و با پدرش اختلاف داشت؛ و حتی با سرودن اشعاری او را هجو کرد و احتمالاً ابن اسفندیار بین اسامی آن دو برادر دچار اشتباه شده است. بنابراین، به احتمال فراوان اجداد مادری سید مرتضی همگی بر مذهب زیدی بوده‌اند (ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج1، ص 97 و 98؛ ابن عنبه، عمدة الطالب، ص 309).
5- مروزی، الفخری، ص 11؛ ابن طقطقی، الاصیلی، ص 280.
6- ابن مرتضی، طبقات المعتزله، ص 120.
7- ‌هارونی، الافاده، ص 64-74.
8- رازی، الشجرة المبارکه، ص 83.
9- یمانی، النفحة العنبریه، ص 80 و 81.
10- ابن‌طقطقی، الاصیلی، ص 176 و 250.
11- ابن فندق، لباب الانساب، ج 2، ص 492-523.
12- طوسی، فهرست، ص 264.
13- صدوق، امالی، ص 706.
14- ابن فندق، لباب الانساب، ج 2، ص 495.
15- مروزی، الفخری، ص 163.
16- در تشیع آل بویه هیچ اختلافی نیست، ولی در نوع تشیع آنان بین برخی از محققان اختلاف نظر وجود دارد. جمعی از مستشرقان مانند اشپولر، فرای و آربری بر تشیع امامی آنان پافشاری کرده‌اند و عده‌ای از پژوهشگران مانند رسول جعفریان نیز با شواهد نه چندان قوی، با آن‌ها هم نظر گشته‌اند. در مقابل، برخی از نویسندگان از زیدی بودن ابتداییِ آل بویه و تشیع امامیِ پسینی آنان سخن به میان آورده‌اند. در تأیید نظریه‌ی این عده می‌توان گفت، دست‌کم نسل اول آل بویه، یعنی برادران مؤسس دولت بویهی (رکن الدوله، عمادالدوله و معزالدوله) پیرو مذهب زیدیه بوده‌اند؛ چون عمادالدوله جزء سرداران ناصر اطروش بوده است و نیز این سه برادر در زمره‌ی فرماندهان حسن بن قاسم (داعی صغیر)، آخرین حاکم علویان طبرستان، قرار داشته‌اند. شاهد دیگر آنکه معزالدوله بویهی پس از بحث و گفت‌وگو با برخی از علمای امامیه، آشکارا به امامت ابن داعی علوی، از رهبران زیدیه، اعتراف می‌کند و از سوی دیگر، رکن الدوله ضمن پذیرش امامت ابن داعی علوی، از یاری نرساندن به وی در گیلان و دیلم عذر می‌خواهد. افزون بر این، بویهیان پس از به دست گرفتن زمام امور در بغداد بنا داشتند یکی از علویان را به جای خلیفه‌ی عباسی بر مسند خلافت بنشانند که این امر با دیدگاه زیدی بودن آنان سازگار است. وانگهی، باید تأکید شود هیچ‌گونه دلیل صریحی مبنی بر تغییر مذهب برادران بویهی از زیدیه به امامیه در دست نیست. البته برخی، از گرامی داشت آل بویه درباره‌ی شعائر شیعی مانند عزاداری در عاشورا، جشن غدیر، لعن خلفا و... نیز سخن میان آورده‌اند؛ دانسته است که زیدیه نیز مانند امامیه به این شعائر اهمیت می‌داده است. اما نسل دوم بویهیان به امامیه روی آوردند (برای آگاهی بیشتر ر.ک: هارونی، الافاده، ص 65-69؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 16، ص 116؛ جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص 375 و 376).
17- نجاشی، رجال، ص 392.
18- ابن حجر، لسان المیزان، ج2، ص 306.
19- همان، ص 242.
20- هارونی، الافاده، ص 68.
21- همان، ص 69.
22- قمی، تاریخ قم، ص 8.
23- همان، ص 11.
24- همان، ص 19.
25- ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج11، ص 261.
26- قمی، تاریخ قم، ص623.
27- الهادی الی الحق، مجموع رسائل، ص 550.
28- سمعانی، الانساب، ج3، ص188.
29- ابن بطه، الشرح و الابانه، ص 279-288.
30- همو، الابانه، ج 1، ص 157-255.
31- ابن جوزی، المنتظم، ج 15، ص 120.
32- همان، ج14، ص 226 و 227.
33- خطیب، تاریخ بغداد، ج 8، ص 17.
34- ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص354.
35- ابن جوزی، المنتظم، ج 14، ص 140، 150 و 151.
36- طوسی، رجال، ص 321؛ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 308 و 309.
37- طوسی، رجال ، ص 385؛ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج 1، ص98.
38- همان، ص376.
39- ابن داوود، رجال، ص291.
40- اطروش، البساط، ص55.
41- غضائری، تکملة رسالة ابی غالب، ص99 و 100.
42- اطروش، همان، ص75.
43- ر. ک: ابن حجر، لسان المیزان، ج 2، ص279.
44- نجاشی، رجال، ص94.
45- طوسی، رجال، ص 424؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص66.
46- صدوق، خصال، ص 203؛ نعمانی، الغیبه، ص42، 59، 62، 72 و... ؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص168، 464 و... .
47- طوسی، فهرست، ص 97، 123، 130، 144، 159 و 161.
48- همو، رجال ص432 و 433.
49- همو، تهذیب الاحکام، ج 10، ص 23؛ شجری، امالی الاثنینیه، ص98، 228 و 475؛ همو، امالی الخمیسیه، ص12، 33، 41 و 63.
50- صدوق، امالی، ص134، 135 و 305؛ همو، معانی الاخبار، ص125 و 132.
51- همو، امالی، ص 94؛ همو، معانی الاخبار، ص 287 و 288؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 334؛ طبری، دلائل الامامه، ص26 و 27.
52- ‌هارونی، تیسیر المطالب، ص 89، 99، 206، 222، 230 و 232؛ جشمی، تنبیه الغافلین، ص176.
53- طوسی، الرسائل العشر، ص259 و 260.
54- نجاشی، رجال، ص440.
55- ابن المؤید بالله، طبقات الزیدیه، ج 1، ص296 و ج 2، ص708 و 749.
56- همان؛ مؤیدی، لوامع الانوار، ج 1، ص594 و 595.
57- مزیدی، لوامع الانوار، ج 1، ص564 و 572.
58- تهرانی، الذریعه، ج 4، ص251؛ وجیه، اعلام مؤلفین الزیدیه، ص436.
59- ‌هارونی، الدعامه، ص27.
60- المؤید بالله، اثبات نبوة النبی، ص13.
61- وزیر، فلک الدوار، ص69.
62- بستی، المراتب، ص166؛ ابن فندق، لباب الانساب، ج 2، ص498.
63- ابن غضائری، رجال، ص13؛ حلی، خلاصة الاقوال، ص94، 109 و 198.
64- طوسی، رجال، ص17.
65- همو، فهرست، ص84.
66- نجاشی، رجال، ص390.
67- همان، ص346.
68- همان، ص262.
69- تهرانی، الذریعه، ج 15، ص375.
70- ابن حجر، لسان المیزان، ج 2، ص306.
71- قمی، تاریخ قم، ص19.
72- نجاشی، رجال، ص388.
73- حموی، معجم الادباء، ص97 و 98.
74- در این باره بنگرید به مناظره‌ی هشام و سلیمان بن جریر زیدی (طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص530-537).
75- ذهبی، میزان الاعتدال، ج 2، ص93.
76- اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص368.
77- وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیه، ص 1103-1110.
78- رسی، مجموع کتب و رسائل، ص515-530.
79- همان.
80- وجیه، همان، ص761.
81- دیلمی، قواعد عقائد آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، ص2.
82- هارونی، الافاده، ص34.
83- عارف، الصلة بین الزیدیة و المعتزله، ص70.
84- قاضی عبدالجبار، تثبیت دلائل النبوه، ج 2، ص535.
85- طبری زیدی، مجالس الطبری، ص73.
86- ابن قاسم، مجموع کتب و رسائل، ص115؛ طبری زیدی، مجالس الطبری، ص42 و 275.
87- توحیدی، الامتناع و المؤانسه، ص282.
88- بغدادی، الفرق بین الفرق، ص77.
89- مامطیری، نزهة الابصار و محاسن الابرار، ص429.
90- ابن قاسم، مجموع کتب و رسائل، ص115 و 116.
91- یمانی، النفحة العنبریه، ص108.
92- وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیه، ص1014.
93- طبری زیدی، المنیر علی مذهب الهادی، ص43، 136 و 139.
94- همان، ص42، 44، 45، 128، 139 و 275.
95- همو، مجالس الطبری، ص29، 30، 31، 65، 66، 73 و 74.
96- عیانی، المعجز، ص243-247.
97- طبری زیدی، مجالس الطبری، ص29 و 30.
98- صدوق، کمال الدین، ص94.
99- طوسی، فهرست، ص207.
100- نجاشی، رجال، ص275.
101- المنصور بالله، الشافی، ج1، ص330.
102- وجیه، اعلام المؤلفین الزیدیه، ص1122.
103- هارونی، الدعامه، ص185-199، 203 و 229-246.
104- بستی، البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، ص97.
105- همان، ص97-99.
106- همان، ص 102 و 120.
107- همان، ص130-133.
108- نجاشی، رجال، ص44.
109- همان، ص352.
110- همان، ص63.
111- طوسی، فهرست، ص209.
112- نجاشی، همان، ص266.
113- بی‌نام، ورقه 13.
114- ابن ابی الرجال، مطلع البدور، ج 2، ص221.
115- صدوق، کمال الدین، ص63-80.
116- مفید، الفصول المختاره، ص128-132 و 340.
117- نجاشی، رجال، 405.
118- همان، ص400.
119- همان، ص399.
120- ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص68؛ عاملی، امل الامل، ج 2، ص54 و 69.
121- ابن بابویه رازی، فهرست، ص60؛ وجیه اعلام المؤلفین الزیدیه، ص583 و 584.
122- نشوان، الحورالعین، ص166.
123- ر.ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص632-634.
124- نجاشی، رجال، ص17.
125- همان، ص16.
126- همان، ص17.
127- همان، 374.
128- ابن حجر، لسان المیزان، ج 2، ص125.
129- شهید اول، ذکری الشیعه، ج 1، ص115، 262 و... .
130- ابن عنبه، عمدة الطالب، ص309.
131- ابن بابویه رازی، فهرست، ص44 و 45.
132- جعفریان، تاریخ تشیع ایران، ص377.
133- ابن حجر، لسان المیزان، ج2، ص70.
134- خزاز، کفایة الاثر، ص7.
135- بخاری، سرالسلسلة العلویه، ص63.
136- حسنی، المصابیح، ص45.
137- المحلی، الحدائق الوردیه، ج2، ص123.
138- هارونی، الافاده، ص62.
139- المحلی، الحدائق الوردیه، ج 2، ص165؛ جشمی، جلاء الابصار، ص125.
140- طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص2 و 3.
141- همان.
142- المحلی، الحدائق الوردیه، ج2، ص168.
143- ابن حجر، لسان المیزان، ج 1، ص 184.
144- توحیدی، الامتاع و المؤانسه، ص170.
145- حموی، معجم الادباء، ج 3، ص74.
146- همان، ص78.
147- همان، ص72.
148- همان، ص75 و 76.
149- همان، ص 74.

کتابنامه :
1. ابن ابی الرجال، احمد بن صالح، مطلع‌البدور، تحقیق: عبدالرقیب مطهر، صعده: مرکز اهل البیت للدراسات الاسلامیه، 1425 ق.
2. ابن اسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، تحقیق: عباس اقبال، تهران: اساطیر، 1389.
3. ابن بابویه رازی، منتجب الدین علی، فهرست، تحقیق: محدث اموی، قم: مکتبة المرعشی، 1366.
4. ابن بطه، عبیدالله بن محمد، الابانه، تحقیق: حسن بن عباس، قاهره: الفاروق الحدیثیة للطباعه، 1429 ق.
5. ـــــ، الشرح و الابانه، تحقیق: عادل آل حمدان، ریاض: دار الامر الاول، 1432 ق.
6. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1412 ق.
7. ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1390 ق.
8. ابن داوود، حسن بن علی، رجال، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: منشورات الرضی، 1392 ق.
9. ابن شهر آشوب، محمد بن على، معالم العلماء، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380 ق.
10. ـــــــ، مناقب آل ابی طالب، نجف: المطبعة الحیدریه، 1376 ق.
11. ابن طقطقی، محمد بن علی، الاصیلی، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مکتبة المرعشی، 1418 ق.
12. ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، تحقیق: محمد حسن طالقانی، نجف: المطبعة الحیدریة، 1380 ق.
13. ابن فندق، حسن بن ابی القاسم، لباب الانساب، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مکتبة المرعشی، 1410 ق.
14. ابن قاسم، محمد بن قاسم، مجموع کتب و رسائل، تحقیق: عبدالکریم جدبان، صعده: مکتبة التراث الاسلامی، 1423 ق.
15. ابن کثیر، ابوالفدا اسماعیل، البدایة و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.
16. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزله، تحقیق: سوسنه دیفلد فلرز، بیروت: مکتبة الحیاه، بی‌تا.
17. ابن مؤید بالله، ابراهیم بن قاسم، طبقات الزیدیه، تحقیق: عبدالسلام وجیه، اردن: مؤسسه زید بن علی، 1421 ق.
18. اصفهانی، علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق: کاظم المظفر، قم: مؤسسه دار الکتاب، 1385 ق.
19. اطروش، حسن بن علی، الاحتساب، تحقیق: عبدالکریم جدبان، صعده: مکتبة التراث الاسلامی، 1423 ق.
20. ـــــــ، البساط، تحقیق: عبدالکریم جدبان، صعده: مکتبة التراث الاسلامی، 1418 ق.
21. بخاری، سهل بن عبدالله، سر السلسلة العلویه، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، قم: انتشارات الشریف الرضی، 1413 ق.
22. بستی، اسماعیل بن احمد، البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، تحقیق: زابینه اشمیتکه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1382.
23. ـــــــ، المراتب، تحقیق: محمدرضا انصاری، قم: دلیل ما، 1421 ق.
24. بغدادی، عبدالقاهر بن‌طاهر، الفرق بین الفرق، تحقیق: ابراهیم رمضان، بیروت: دارالمعرفه، 1415 ق.
25. توحیدی، علی بن محمد، الامتاع و المؤانسه، بیروت: المکتبة العنصریه، 1424 ق.
26. تهرانی، آقابزرگ، الذریعه، بیروت: دار الاضوا، 1403 ق.
27. جشمی، محسن بن کرامه، تنبیه الغافلین، تحقیق: ابراهیم یحیی الدرسی، یمن: مرکز اهل البیت للدراسات الاسلامیه، 1421 ق.
28. ــــــ، جلاء الابصار (مجموعه اخبار ائمة الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان)، تحقیق: ویلفرد مادلونگ، بیروت: مطبعة المتوسط، 1987 م.
29. ــــــ، شرح العیون، تحقیق: فؤاد سید، تونس: دارالتونسیه، 1406 ق.
30. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، تهران: نشر علم، 1390.
31. حسنی، احمدبن ابراهیم، المصابیح، تحقیق: عبدالله الحوثی، عمان: مؤسسة زید بن علی، 1422 ق.
32. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، تحقیق: جواد قیومی، قم: نشر الفقاهه، 1417 ق.
33. حموی، یاقوت، معجم الادباء، بیروت: دار الفکر، 1400 ق.
34. خزاز، علی بن محمد، کفایة الاثر، تحقیق: عبدالطیف کوه‌کمری، قم: نشر بیدار، 1400 ق.
35. خطیب، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1417 ق.
36. دیلمی، محمد بن حسن، قواعد عقائد آل محمد، تحقیق: اشتروطتمان، پاریس: دار البیبلیون، بی‌تا.
37. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنووط، بیروت: مؤسسة الرساله، 1413 ق.
38. ــــــ، میزان الاعتدال، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت: دار المعرفه، 1382 ق.
39. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، الشجرة المبارکه، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم: مکتبة المرعشی النجفی، 1409 ق.
40. رسی، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل، تحقیق: عبدالکریم جدبان، صنعاء: دار الحکمة الیمانیه، 1422 ق.
41. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تحقیق: عبدالله البارودی، بیروت: دار الجنان، 1408 ق.
42. شجری، یحیی بن حسین، الامالی الاثنینیه، تحقیق: عبدالله العزی، صنعاء: مؤسسه زید بن علی، 1429 ق.
43. ــــــ، الامالی الخمیسیه، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1422 ق.
44. شهید اول، شمس الدین محمد بن مکی، ذکری الشیعه، قم: مؤسسه‌ی آل البیت، 1419 ق.
45. شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، امالی، قم: مؤسسة البعثه، 1417 ق.
46. ــــــ، خصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1403 ق.
47. ـــــــــــ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق.
48. ــــــ، معانی الاخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1379 ق.
49. طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، تحقیق: جواد قیومی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1420 ق.
50. طبری زیدی، احمد بن موسی، مجالس الطبری، تحقیق: عبدالله العزی، صنعاء: مؤسسة زیدبن علی الثقافه، 1420 ق.
51. ـــــ، المنیر علی مذهب الهادی ، تحقیق: علی سراج الدین عدلان، یمن: مرکز اهل بیت لالدراسات الاسلامیه، 1421 ق.
52. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، تحقیق: مهدی رجایی، قسم: مؤسسة آل البیت، 1404 ق.
53. ـــــ، تهذیب الاحکام، تحقیق: سید حسن خرسان، تهران: دار الکتاب الاسلامیه، 1364 ق.
54. ـــــ، رجال طوسی، تحقیق: جواد قیومی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1415 ق.
55. ـــــ، الرسائل العشر، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا.
56. ـــــــــــ، فهرست، تحقیق: جواد قیومی، قم: نشرالفقاهه، 1417 ق.
57. عارف، احمد عبدالله، الصلة بین الزیدیة و المعتزله، صنعاء: مکتبة الیمنیه، 1407 ق.
58. عاملی، محمد بن حسن، امل الامل، تحقیق: سید احمد حسینی، بغداد: مکتبة الاندلس، بی‌تا.
59. عیانی، حسین بن قاسم، المعجز، تحقیق: حنفی سید عبدالله، قاهره: الافاق العربیه، 1424 ق.
60. غضائری، حسین بن عبیدالله، تکملة رسالة‌ ابی غالب، بی‌جا، مطبعة ربانی، 1399 ق.
61. قاضی عبدالجبار، ابن احمد، تثبیت دلائل النبوه، قاهره: دار المصطفی، 1415 ق.
62. مامطیری، علی بن مهدی، نزهة الابصار و محاسن الابرار، تحقیق: محمدباقر محمودی، تهران: المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، 1430 ق.
63. المحلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه، تحقیق: مرتضی المحطوری، صنعاء: مکتبة بدر، 1423 ق.
64. مرتضی، علی بن حسین، الناصریات، تهران: مؤسسة الهدی، 1417 ق.
65. مروزی، اسماعیل بن حسین، الفخری، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مکتبة المرعشی، 1409 ق.
66. مفید، محمد بن محمد، الفصول المختاره، تحقیق: علی میرشریفی، بیروت: دار المفید، 1414 ق.
67. منصور بالله، عبدالله بن حمزه، الشافی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1406 ق.
68. مؤید بالله، احمد بن حسین، اثبات نبوة النبی، تحقیق: خلیل احمد ابراهیم الحاج، بی‌جا، مکتبة العلمیه، بی‌تا.
69. مؤیدی، مجدالدین، لوامع الانوار، یمن، صعده: مرکز اهل البیت للدراسات الاسلامیه، 1422 ق.
70. بی‌نام، رسالة فی علماء الزیدیه، نسخه‌ی خطی و نویافته‌ی موجود در کتابخانه‌ی کاشف‌الغطاء، نجف، بی‌تا.
71. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: شبیری زنجانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.
72. نشوان، نشوان بن سعید، الحورالعین، تحقیق: کمال مصطفی، مصر: مکتبة الخانجی، بی‌تا.
73. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: فارس حسون، قم: انوار الهدی، 1422 ق.
74. ‌هادی الی الحق، یحیی بن حسین، مجموع رسائل، تحقیق: عبدالله شاذلى، صنعاء: مؤسسة زید بن علی، 1421 ق.
75. ‌هارونی، یحیی بن حسین، الافاده، تحقیق: محمد کاظم رحمتی، تهران: میراث مکتوب، 1387.
76. ــــــ، تیسیر المطالب، صنعاء: مؤسسة زید بن علی، 1422 ق.
77. ـــــــ، الدعامه (نصرة المذاهب الزیدیه)، تحقیق: ناجی حسن، بیروت: الدار العربیة للموسوعات، 1986 م.
78. وجیه، عبدالسلام، اعلام المؤلفین الزیدیه، اردن: مؤسسة زید بن علی، 1420 ق.
79. وزیر، ابراهیم بن محمد، الفلک الدوار، تحقیق: محمد سالم عزان، صنعاء: دار التراث الیمنی، 1415 ق.
80. یمانی، محمدکاظم، النفحة العنبریه، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مکتبة المرعشی، 1419 ق.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد، قم: مؤسسه علمی- فرهنگی دارالحدیث، چاپ اول.